برای من، این پنج کتاب، میوزهایی (پریانِ الهامبخش که وظیفهی القای خاطره و رویا و الهام را برعهده دارند) هستند که مسیر رَستن از بنبست را نشانم میدهند؛ کتابهایی که بعضی مستقیم به امر نوشتن ربط دارند و بعضی دیگر جانمایهی دوباره برخاستن هستند.
کتاب «در این قایق لعنتی دیگر جا نیست» نمایش یک تراژدی انسانی است که در مقابل چشمان ما رخ میدهد، اما حداقل یک هدف مهم دارد که آن هم درهم شکستن حصار بیتفاوتیهاست.